اشعار ویژه ماه محرم جدید
آنجا که اشک پای غمت پا گرفت و بعد…
بغضی میان سینه من جا گرفت و بعد…وقتی که ذوالجناح بدون تو بازگشت
این دخترت بهانه بابا گرفت و بعد …ابری سیاه بر سر راهم نشسته بود
ابری که روی صورت من را گرفت و بعدانگار صدای مادری دلخسته می رسید
آری صدای گریه ی زهرا گرفت و بعدهمراه آن صدا تمامیِّ کودکان
ذکر محمدا و خدایا گرفت و بعدهر کس که زنده بود از اهل خیام تو
مویه کنان شد و ره صحرا گرفت و بعددور از نگاه علمدار لشگرت
آتش به خیمه های تو بالا گرفت و بعدپس بر سنان کنند سری را که جبرئیل
شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل
کم کم غروب واقعه از راه می رسید
یک زن میان دشت، سراسیمه می دویداین خیمه ها نبود که آتش گرفته بود
آتش میان سینه ی او شعله می کشیدراهی نمانده بود برایش به غیر صبر
باید دل از عزیز سفر کرده می بریدمردی که رفت و از سر نی حسّ بودنش
قطره به قطره سرخ و غریبانه می چکیدآن مرد رفت و واقعه را دست زن سپرد
باید حماسه پشت حماسه می آفرید
ای ساربان آهسته ران آرام جان گم کرده ام
آخر شده ماه حسین من میزبان گم کرده امدر میکده بودم ولی بیرون شدم چون غافلین
ای وای ازین بی حاصلی عمر جوان گم کرده امپایان رسد شام سیه آید حبیب من ز ره
اما خدا حالم ببین من مهربان گم کرده امای وای ازین غوغای دل از دلبرم هستم خجل
وقت سفر ماندم به گل من کاروان گم کرده امنعمت فراوان دادی ام منت به سر بنهادی ام
اما ببین نامردی ام صاحب زمان گم کرده اممن عبد کوی عشقم و من شاه را گم کرده ام
آقا تو را گم کرده ام مولا تو را گم کرده امبنوشتم این نامه چنین با خون دل ای مه جبین
اما ببین بخت مرا نامه رسان گم کرده ام
از زمین تا آسمان آه است می دانی چرا؟
یک قیامت گریه در راه است می دانی چرا؟بر سر هر نیزه خورشیدی ست یک ماه تمام
بر سر هر نیزه یک ماه است می دانی چرا؟اشهد ان لا…شهادت اشهد ان لا …شهید
محشر الله الله است می دانی چرا؟یک بغل باران الله الصمد آورده ام
نوبهار قل هوالله است می دانی چرا؟راه عقل از آن طرف راه جنون از این طرف
راه اگر راه است این راه است می دانی چرا؟از رگ گردن بیا بگذر که او نزدیک توست
فرصت دیدار کوتاه است می دانی چرا؟از کجا معلوم شاید ناگهانت برگزید
انتخاب عشق ناگاه است می دانی چرا؟از محرم دم به دم هر چند ماتم می چکد
باز اما بهترین ماه است می دانی چرا؟