دل چه خوردهست عجب دوش که من مخمورم
یا نمکدان کی دیده ست که من در شورم
***************
هر چه امروز بریزم شکنم تاوان نیست
هر چه امروز بگویم بکنم معذورم
***************
بوی جان هر نفسی از لب من می آید
تا شکایت نکند جان که ز جانان دورم
***************
گر نهی لب بر لب من مست شوی
آزمون کن که نه کمتر ز می انگورم
***************
ساقیا آب درانداز مرا تا گردن
زانک اندیشه چو زنبور بود من عورم
***************
شب گه خواب از این خرقه برون می آیم
صبح بیدار شوم باز در او محشورم
***************
هین که دجال بیامد بگشا راه مسیح
هین که شد روز قیامت بزن آن ناقورم
***************
گر به هوش است خرد رو جگرش را خون کن
ور نه پارهست دلم پاره کن از ساطورم
***************
باده آمد که مرا بیهده بر باد دهد
ساقی آمد به خرابی تن معمورم
***************
روز و شب حامل می گشته که گویی قدحم
بیکمر چست میان بسته که گویی مورم
***************
سوی خم آمده ساغر که بکن تیمارم
خم سر خویش گرفتهست که من رنجورم
***************
ما همه پرده دریده طلب می رفته
می نشسته به بن خم که چه من مستورم
***************
تو که مست عنبی دور شو از مجلس ما
که دلت را ز جهان سرد کند کافورم
***************
چون تنم را بخورد خاک لحد چون جرعه
بر سر چرخ جهد جان که نه جسمم نورم
***************
نیم آن شاه که از تخت به تابوت روم
خالدین ابدا شد رقم منشورم
***************
اگر آمیختهام هم ز فرح ممزوجم
وگر آویختهام هم رسن منصورم
***************
جام فرعون نگیرم که دهان گنده کند
جان موسی است روان در تن همچون طورم
***************
هله خاموش که سرمست خموش اولیتر
من فغان را چه کنم نی ز لبش مهجورم
***************
شمس تبریز که مشهورتر از خورشید است
من که همسایه شمسم چو قمر مشهورم
مولانا