طنز؛ مکالمه گشت انصار و گشت ارشاد
چند روز دیگر در تهران یک مامور گشت انصار به یک مامور گشت ارشاد میرسد و بین آنها گفتوگویی درمیگیرد:- سلام خواهرم.- سلام خواهرم.
– خواهرم حجابت چقدر خوب است.
– ممنون خواهرم، من خودم از خواهران گشت ارشاد نیروی انتظامی هستم.
– بله میدانم خواهرم.
– شما از کجا هستید خواهرم.
– من از گشت انصار هستم خواهرم، خواستم بگویم ما هستیم، شما بروید خواهرم.
– نمیتوانیم خواهرم، ماموریت داریم.
– پس اگر ماموریت دارید و میخواهید بمانید لطفا اینقدر با برادران نیروی انتظامی حرف نزنید، خوب نیست خواهری مثل شما با همکار نامحرم حرف بزند.
– من خودم به مردم تذکر میدهم بعد شما دارید به من تذکر میدهید خواهرم؟
– الآن تذکر میدهم بعد ممکن است بخواهم با من بیایید خواهرم.
– من ستوان نیروی انتظامی هستم خواهرم.
– باشد، دلیل نمیشود که. سرهنگ هم که باشی میآیی خواهرم. در ضمن از کرمهای صورت بیبو استفاده کن خواهرم.
– شما بوی کرم را فهمیدی خواهرم.
– بله خواهرم. من بوی ریمل را هم تشخیص میدهم خواهرم. کرم که سهل است.
چند روز دیگر در تهران یک مامور گشت انصار از یک مامور گشت ارشاد کمک میخواهد و بین آنها گفتوگویی درمیگیرد:- سلام داداش.
– بنده سرگرد هستم.
– سلام داداش سرگرد.
– علیکم.
– میشه لطف کنید ونتون رو در اختیار ما بگذارید؟
– نهخیر، ون نیروی انتظامی متعلق به نیروست، مجوز این کار رو ندارم. اصلا مگه خودتون ون ندارید؟
– چرا داریم اما پر شده.
– شرمنده نمیتونم.
– واقعا دورهزمونه عوض شده ولی.
– چطور؟
– قبلا وقتی به پاییندستی دستور میدادی سریع انجام میشد اما الان ما باید منت شما را بکشیم. به هر حال یه روز هم شما ممکنه باتوم بخوای.
باقی بقایتان!